در غار حراء که در هر سال چند ماه را در آن میگذرانید، تنها او را با خود میبرد تا آنجا که بوی نبوت بر او مکشوف شده و اخلاق پیامبر(ص) را به غایت لمس نمود.
علی ابن ابی طالب درتوضیح این رابطه میگوید: «هنگامیکه وحی بر او آمد آوای شیطان را شنیدم، گفتم : ای فرستاده خدا این آوا چیست؟ گفت: این شیطان است که از آنکه او را نپرستیده نومید و نگران است.
همانا تو شنوی آنچه من میشنوم و میبینی آنچه من میبینم جز آنکه تو پیامبر نیستی اما وزیری و به راه خیر می روی و مومنان را امیری» (خطبه /192) او که نزدیکترین خلق بود به محمد (ص) خاندان محمد را بهترین خاندان و او را بهترین درخت آن درختستان میداند: «زادگاه او مکه است و هجرت او به مدینه طیبه، در مدینه نام او بلند گردید و دعوتش به همه جا کشید.» (خطبه /161) «نورش رخشا بود و برهانش هویدا راهش پیدا بود و کتابش راهنما حجتی بسنده داشت قرآن نام و موعظتی درمانگر که سنتش خوانند.
در راه حق هرگز خستگی نشناخت و در کوبیدن شوکت گمراهی تغییر نیافت . در پذیرش وحی نیرومند بود و نگاه داشتن عهد پیمان توانمند. روشش با اعتدال همراه بود و زندگیاش بر خطی استوار پایدار.
در نصیحت وخیر خواهی مردمان به نهایت تلاشگر بود و در حکمتگویی و موعظهگری دعوتکنندهتر از او نبود. گنجور دانش پنهان بود و شاهد روز رستاخیز خواهد بود. دنیا را کوچک می شمرد و تلاش میکرد تا آن را در چشم دیگران کوچک و خوار جلوه دهد . به تبلیغ احکامی که راه عذر بر می بندد، تلاش کرد و امت را با هشدارهایی که لازم بود نصیحت کرد.
از دنیا زینتی بر خود نگرفت و لباس فاخر تهیه نکرد. در خوردن و خوابیدن افراط و تفریط نمیکرد. بر زمین چون بردگان مینشست و با دست خود کفش وصله میزد و جامه خود را با دست خود میدوخت... اینگونه بود که محمد اسوه گردید.
(جملههایی از خطبههای : 26-72-94-109-161-192)